از زندگیت لذت ببر Enjoy Your Life

مطالب سرگرم کننده و مطالب آموزشی
فقط برای خودت

روزی پسـری جـوان و پرشـور از شهـری دور نزد شیوانا آمد و به او گفت که می خواهد در کمترین زمان ممکن درس‌های معرفت را بیاموزد و به شهر خودش برگردد . شیوانا تبسمی کرد و گفت : برای چه این قدر عجله داری ! ؟

پسرک پاسخ داد : می خواهم چون شما مرد دانایی شوم و انسان‌های شهر را دور خود جمع کنم و با تدریس معرفت به آنها به خود ببالم !

شیوانا تبسمی کرد و گفت : تو هنوز آمادگی پذیرش درس‌ها را نداری ! برگرد و فعلاً سراغ معرفت نیا !

ادامه مطلب
+نوشته شده در پنج شنبه 20 دی 1397برچسب:داستان, داستان فقط برای خودت,ساعت15:51توسط Mr.Ali |